حیات وحش
سپیده یوسفی قلعهسلیمی؛ مهدی غلامعلی فرد؛ سید محمود قاسمپوری؛ ابوالفضل رهبریزاده
چکیده
مقدمه: در چند سال اخیر، زیستگاههای طبیعی به ویژه مناطق تحتحفاظت عمدتاً حالت تکهتکهای و جزیرهای یافتهاند و در میان کاربریهای انسانی قرار گرفتهاند. شناخت زیستگاههای مطلوب حیاتوحش و درک ویژگیهای آنها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. با استفاده از روشهای مدلسازی زیستگاه به صورت گسترده و بدون نیاز به جمعآوری ...
بیشتر
مقدمه: در چند سال اخیر، زیستگاههای طبیعی به ویژه مناطق تحتحفاظت عمدتاً حالت تکهتکهای و جزیرهای یافتهاند و در میان کاربریهای انسانی قرار گرفتهاند. شناخت زیستگاههای مطلوب حیاتوحش و درک ویژگیهای آنها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. با استفاده از روشهای مدلسازی زیستگاه به صورت گسترده و بدون نیاز به جمعآوری جزئیات ویژگیهای فیزیولوژیک و رفتاری گونهها میتوان به برآوردی از مطلوبیت زیستگاه برای حیاتوحش دست یافت. پازن (Capra aegagrus) و کبک دری (Tetraogallus caspius) دو گونه شاخص مناطق کوهستانی مرتفع میباشند که به ترتیب بر اساس لیست قرمز 2020 و 2016 آیو سی ان، در دسته NT & LC قرار گرفتهاند.مواد و روشها: در این مطالعه برای دو گونه مورد نظر در منطقه حفاظتشده البرز مرکزی شمالی با بکارگیری روش ارزیابی چند معیاره (MCE) مدلسازی مطلوبیت زیستگاه انجام گرفت. ابتدا معیارهای تأثیرگذار با مرور منابع و مطالعه اجمالی گونهها تعیین شدند و سپس با استفاده از روش AHP شش فرانامه وزنی مختلف برای هر گونه ایجاد گردید. با بکارگیری روش ترکیب خطی وزندار شش فرانامه مدلسازی شدند و صحتسنجی مدل با استفاده از شاخص ROC از مقایسه تصویر شبیهسازی شده و تصویر مرجع انجام شد. اطلاعات حضور پازن و کبکدری از طریق بازدید میدانی و مشاهدات مستقیم گونهها، آثار باقی مانده مانند سرگین و ردپا در منطقه حفاظتشده البرز مرکزی شمالی به دست آمد و به عنوان تصویر مرجع برای ارزیابی صحت استفاده شد. در نهایت وابستگی میزان مطلوبیت نهایی به معیارها با استفاده از ضریب خطی همبستگی پیرسون (r) مشخص گردید.نتایج: از میان شش فرانامه وزنی مختلف برای پازن و کبکدری طبق نتایج صحتسنجی، فرانامه دوم با میزان ROC برابر 95/0 درصد برای هر دو گونه به عنوان بهترین فرانامه وزنی انتخاب شد. تصویر مطلوبیت نهایی بیشترین میزان مطلوبیت را برای هر دو گونه در بخشهای مرکزی و جنوبشرقی محدوده مورد مطالعه نشان داد و بر اساس نتایج ضریب خطی همبستگی پیرسون (r) میزان مطلوبیت زیستگاهی بیشترین وابستگی را به فاکتورهای ارتفاع، فاصله از مناطق صخرهای و پاسگاههای محیطبانی دارد و به نسبت تأثیر پارامترهای دیگر کمتر میباشد. همچنین گونه پازن و کبکدری دارای همپوشانی قابل توجهی در مناطق زیستگاهی هستند به گونهای که هر دو مناطق مرتفع صخرهای را به عنوان زیستگاه ترجیح میدهند. یکی دیگر از فاکتورهای مهم وجود پاسگاههای محیطبانی میباشد که به شدت مطلوبیت را برای گونههای این منطقه افزایش میدهد.بحث: مطالعه حاضر نشان میدهد که گونههای کبک دری و پازن در مناطق کوهستانی مرتفع، به خصوص در مناطق جنوبشرقی و مرکزی منطقه حفاظتشده البرز مرکزی شمالی، دارای شرایط زیستگاهی مناسبتری هستند. این مناطق شامل ارتفاعات صخرهای میباشند که برای این گونهها جذابیت ویژهای دارند. فاصله از مناطق صخرهای و فاصله از پاسگاههای محیطبانی نیز از اهمیت بالایی برخوردارند و تأثیر قابل توجهی در مطلوبیت زیستگاهی این گونهها دارند. برای این گونهها جادهها و احداث مناطق سکونت انسانی با زیستگاه آنها تداخل دارند، اما شکار غیرقانونی یک تهدید جدی برای این گونهها محسوب میشود. بنابراین، برای حفاظت از این گونهها، اقداماتی مانند احداث پاسگاههای محیطبانی، ایجاد محدودیتها در ساختوساز در مناطق زیستگاهی، ارتقای آگاهی عمومی دربارهی حفاظت از این گونهها و اجرای قوانین سختگیرانه در برابر شکار غیرقانونی میتواند مؤثر باشد.
اقتصاد محیط زیست
مهدیه رضاقلی زاده؛ یوسف عیسی زاده؛ پریسا شاهبدینی
چکیده
مقدمه: توسعه مالی، فرایندی است که طی آن کمیت و کیفیت و کارایی خدمات واسطهگریهای مالی بهبود مییابد. توسعه هر چه بیشتر سیستم مالی، منابع مالی بیشتری برای توسعه تکنولوژی انرژیهای تجدیدپذیر فراهم میکند و در نتیجه با تغییر ترکیب تأمین انرژی و کاهش انتشار آلایندهها میتواند اثرات محیطزیستی مثبتی داشته باشد. توسعه مالی از طریق ...
بیشتر
مقدمه: توسعه مالی، فرایندی است که طی آن کمیت و کیفیت و کارایی خدمات واسطهگریهای مالی بهبود مییابد. توسعه هر چه بیشتر سیستم مالی، منابع مالی بیشتری برای توسعه تکنولوژی انرژیهای تجدیدپذیر فراهم میکند و در نتیجه با تغییر ترکیب تأمین انرژی و کاهش انتشار آلایندهها میتواند اثرات محیطزیستی مثبتی داشته باشد. توسعه مالی از طریق تأثیرگذاری بر رشد اقتصادی، جذب سرمایه، افزایش فعالیتهای صنعتی، کارایی انرژی، نوآوری تکنولوژیک، هزینههای سرمایه گذاری در پروژهها، افزایش استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، تأمین مالی و تخصیص اعتبار برای پروژههای انرژیهای تجدیدپذیر میتواند بر میزان انتشار دیاکسیدکربن و کیفیت محیط زیست اثرگذار باشد. اهمیت بهکارگیری انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش انتشار دیاکسیدکربن (CO2) از یکسو و نیازمندی پروژههای انرژیهای تجدیدپذیر به منابع مالی و سرمایهگذاریهای کلان از سوی دیگر، نقش و اهمیت توسعه مالی در میزان آلودگی محیطزیست از طریق انتشار دیاکسیدکربن را نمایان می کند. بنابراین با توجه به نقش و اهمیت توسعه بخش مالی در میزان انتشار دیاکسیدکربن بهعنوان معیار آلودگی محیط زیست و نظر به اهمیت بررسی این رابطه در سطح استانهای کشور، پژوهش حاضر، رابطه میان توسعه مالی و انتشار دیاکسیدکربن در استانهای ایران را مورد بررسی قرار داده و در پایان نیز فرضیه محیطزیستی کوزنتس را آزمون خواهد نمود.مواد و روشها: پژوهش حاضر با بهکارگیری روش حداقل مربعات معمولی پویا (DOLS) رابطه میان توسعه مالی و انتشار دیاکسیدکربن در استانهای ایران را طی دوره زمانی 1400-1388 مورد بررسی قرار داده و به این پرسش پاسخ میدهد که آیا توسعه مالی در استانهای ایران سبز است یا خیر؟ بهمنظور بررسی تفاوت موجود در چگونگی رابطه بین توسعه مالی با میزان انتشار دیاکسیدکربن در سطح استانهای کشور، تمامی استانها بر اساس گزارش گروه پژوهشی آمارهای اقتصادی مرکز آمار ایران (1400)، به دو دسته استانهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته تقسیم شده و مورد بررسی قرار خواهند گرفت. در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر توسعه مالی و سایر متغیرهای مستقل بر انتشار دیاکسیدکربن، در قالب یک مدل پانل چند متغیره و تجزیه و تحلیل ضرایب، از روش حداقل مربعات معمولی پویا (Dols) استفاده میگردد و بدین منظور الگوی زیر لحاظ میگردد:CO2it=αi+β1FDit+β2GDPit+β3EIit+β4URBit+ɛit (1)که در آن: :CO2itمیزان انتشار دی اکسید کربن در هر استان:FDit شاخص ترکیبی توسعه مالی:GDPit تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه استانها:EIit شدت انرژی:URBit نرخ شهرنشینیهمچنین در ادامه، بهمنظور آزمون فرضیه کوزنتس در استانهای مورد مطالعه، مدل (1) بهصورت مدل (2) تصریح میگردد:CO2it=αi+β1FDit+β2FD2it+β3GDPit+β4EIit+β5URBit (2)که در آن::FD2it مجذور توسعه مالی میباشد.نتایج: در هر دو مدل برآورد شده برای هر دو گروه استانهای کشور، رابطه بین متغیر توسعه مالی و انتشار دیاکسیدکربن مثبت و معنیدار است. ضرایب برآورد شده برای متغیرهای شدت انرژی، تولید ناخالص داخلی و شهرنشینی در هر دو مدل برآورد شده برای دو گروه استانهای کشور، رابطه مثبت و معناداری با انتشار دیاکسیدکربن دارد. نتایج مدلهای برآورد شده برای اثبات صحت نظریه کوزنتس در هر دو گروه نشان میدهد که توسعه مالی در ابتدا منجر به افزایش انتشار دیاکسیدکربن شده و سپس، توسعه بیشتر این بخش منجر به کاهش میزان انتشار دیاکسیدکربن میگردد. این نتیجه، بیانگر تأیید وجود نظریه محیطزیستی کوزنتس در استانهای مورد مطالعه طی دوره زمانی مورد بررسی میباشد.بحث: نتایج برآورد حاکی از آن است که توسعه مالی در استانهای ایران موجب افزایش انتشار دیاکسیدکربن خواهد شد. همچنین بررسیهای بیشتر، صحت وجود رابطه کوزنتس در استانهای ایران را تأیید مینماید، بدین معنی که در مراحل اولیه توسعه، تأثیر توسعه مالی بر انتشار دیاکسیدکربن مثبت خواهد بود ولی با گذر زمان این رابطه منفی شده و منجر به کاهش انتشار دیاکسیدکربن میگردد.
مدیریت اکوسیستمها
پانته آ لطفی؛ مژگان احمدی ندوشن
چکیده
مقدمه: خشکسالی پدیدهای طبیعی است که تقریباً در اکثر مناطق جهان اتفاق میافتد و به علت ارتباط نزدیک با محصولات کشاورزی و منابع آب یکی از پارامترهای مهم در علـوم محیطـی به شمار میرود. اثرات این پدیده در مناطق خشک و نیمهخشک به علت بارندگی سالانه کمترشان، بیشتر است. در مقابل روشهای سنتی، استفاده از تکنیک سنجش از دور و تصاویر ماهوارهای ...
بیشتر
مقدمه: خشکسالی پدیدهای طبیعی است که تقریباً در اکثر مناطق جهان اتفاق میافتد و به علت ارتباط نزدیک با محصولات کشاورزی و منابع آب یکی از پارامترهای مهم در علـوم محیطـی به شمار میرود. اثرات این پدیده در مناطق خشک و نیمهخشک به علت بارندگی سالانه کمترشان، بیشتر است. در مقابل روشهای سنتی، استفاده از تکنیک سنجش از دور و تصاویر ماهوارهای به عنوان یک ابزار مفید برای پایش خشکسالی کشاورزی مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش بررسی تغییرات کاربری اراضی کشاورزی با استفاده از شاخص تفاضل نرمال شده گیاهی و تصاویر ماهوارهای است.مواد و روشها: در این مطالعه، از تصاویر ماهوارهی لندست به منظور بررسی روند تغییرات کاربری اراضی کشاورزی در حوزهی آبریز زایندهرود طی سالهای 1363-1402 استفاده شد. برای انجام این مطالعه ابتدا از شاخص تفاضل نرمال شده گیاهی هر سال بهره گرفته شد. از آنجا که الگوهای متنوعی از کشت با تفاوتهای زمانی مختلفی در طول یک سال در منطقه مورد مطالعه حضور پیدا میکند نمیتوان از یک تصویر منتخب به عنوان مبنای یک سال استفاده کرد بر خلاف آن لازم است تا تصاویر مختلف برای زمانهای مختلف سال مورد بررسی قرار گیرند تا مجموعه تمامی پیکسلهایی که در یک سال زراعی به زیر سطح کشت رفتهاند، شناسایی و مشخص شوند. از آنجا که انجام این فرایند بسیار زمان بر خواهد بود، از یک رویکرد ابتکاری استفاده شد. ابتدا در سامانه گوگل ارث انجین تمام تصاویر سالانه لندست به صورت سال به سال فراخوانی شدند. سپس تصاویری که دارای پوشش ابر بودند حذف شده و فیلتر حداکثر بر روی باندهای تصاویر باقیمانده اعمال شد. سپس شاخص تفاضل نرمال شده گیاهی تصاویر سالانه جدید ساخته شد و با اعمال حدود آستانه 2/0، اراضی کشاورزی از سایر اراضی تفکیک گردید. وسعت اراضی کشاورزی در هر سال محاسبه و مدل رگرسیون خطی برای شناسایی روند تغییرات مورد استفاده قرار گرفت. به این عبارت که وسعت اراضی کـشاورزی به عنـوان متـغیر وابستـه و زمـان در مـقیاس سـالانه به عنوان پـارامتر مـستقل مـورد اسـتفاده قرار گرفت.نتایج: وسعت اراضی کشاورزی در اوایل دهه 1360، در حدود 25 هزار هکتار بوده است که با روندی کاهشی در طول زمان در سالهای 1373 و 1393 به مقدار 21700 و 15180 هکتار رسیده و در نهایت در سال ۱۴۰۱ به کمترین مقدار خود برابر با 11250 هکتار رسیده است. این روند، کاهش 55 درصد در رهاسازی اراضی کشاورزی در این مقطع زمانی را نشان میدهد. همچنین مقدار شاخص تفاضل نرمال شده گیاهی در اراضی کشاورزی نیز به مرور زمان روند کاهشی را تجربه کرده است که بیانگر تغییر الگوی کشت به سمت کشتهای کمتراکم با زیستتوده کم مانند گندم است.بحث: نتایج حاصل از روند تغییرات وسعت کاربری کشاورزی در منطقه مورد مطالعه، الگوی کاهشی را نشان داد یعنی از دستروی اراضی کشاورزی رخ داده است که این روند منطبق با الگوی کاهش سطح آب سد زایندهرود است. این پدیده را میتوان مستقیماً به کاهش منابع آب در منطقه نسبت داد. در دهه اخیر، حجم آب اختصاص یافته برای انجام فعالیتهای کشاورزی در این منطقه به دلیل نزدیک شدن حجم آب سد زایندهرود به محدودههای بحرانی بسیار کاهش پیدا کرده است.
تنوع زیستی و ایمنی زیستی
ریحانه صابری پیروز؛ فراهم احمدزاده
چکیده
مقدمه: جنگلهای هیرکانی، زیستگاهی با رویش باستانی از درختان پهنبرگ معتدل هستند که در امتداد دامنههای شمالی رشتهکوه البرز و نزدیک مرزهای جنوبی دریای خزر گسترش یافتهاند. امروزه، فعالیتهای انسانی تأثیر بسزایی در کاهش پوشش جنگلی داشته است. علاوهبراین شناسایی تنوع گونهای، ساختار جنگل و دستکاریهای انسانی در جنگلهای هیرکانی ...
بیشتر
مقدمه: جنگلهای هیرکانی، زیستگاهی با رویش باستانی از درختان پهنبرگ معتدل هستند که در امتداد دامنههای شمالی رشتهکوه البرز و نزدیک مرزهای جنوبی دریای خزر گسترش یافتهاند. امروزه، فعالیتهای انسانی تأثیر بسزایی در کاهش پوشش جنگلی داشته است. علاوهبراین شناسایی تنوع گونهای، ساختار جنگل و دستکاریهای انسانی در جنگلهای هیرکانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بیمهرگان بزرگ جزء اصلی تنوع زیستی خاک در جنگلها هستند. کرمهای خاکی یکی از اجزای اصلی تنوع زیستی خاک جنگلها بوده و یکی از با ارزشترین شاخصهای سلامت خاک و جزء حیاتی فون خاک هستند. با این حال، مطالعه آنها بر اساس ویژگیهای ریختی چالشهای زیادی را به همراه دارد. بارکدینگ DNA یک روش مفید است که به طور گسترده برای مطالعه تنوع زیستی استفاده شده است. بنابراین، هدف از این مطالعه استفاده از رویکردهای مولکولی برای شناسایی کرمهای خاکی و تنوع آنها و مقایسه جوامع این جانوران بین جنگلهای طبیعی و دستکاشت در منطقه هیرکانی است.مواد و روش: این مطالعه در بخش مرکزی جنگل هیرکانی و در سه منطقه، انجام شده است. به طور کلی، در هر منطقه، دو ناحیه دستکاشت و دو ناحیه طبیعی انتخاب شده است. در هر ناحیه، شش کودرات به صورت تصادفی در محیط قرار گرفتهاند. به منظور، مطالعات ژنتیکی و نگهداری طولانی مدت، نمونهها در اتانول 96 درصد نگهداری شدند. سپس نمونهها براساس ویژگیهای ریختشناسی، طبقهبندی شدند. در مجموع در این مطالعه، 251 نمونه جمعآوری شده و 22 فرد برای مطالعات ژنتیکی انتخاب شده است. مطالعات مولکولی، بااستفاده از ژن سیتوکروم c اکسیداز زیر واحد یک (COI) انجام شد. سپس آنالیزهای آماری تک متغییره و چند متغییره برای بررسی تنوع کرمهای خاکی و مقایسه جوامع آنها، بین ناحیه دست کاشت و طبیعی انجام شدند.نتایج: براساس مطالعات ژنتیکی، 15 واحد تاکسونومیک در این بررسی شناسایی شدهاند. یافتههای این پژوهش بیانگر این است که تعداد و تنوع OTUها در نواحی طبیعی و دستکاشت تقریباً یکسان است. نتایج آنالیزهای آماری تکمتغیره و آنالیز چندمتغیره، تفاوت معنیداری را برای کرمهای خاکی بین دو ناحیه طبیعی و دستکاشت نشان نداد. بحث: این مطالعه نشان میدهد که استفاده از بارکدینگ DNA نتایج دقیقتری را ارائه میدهد، اما برای طبقهبندی دقیقتر نیاز به یک کتابخانه جامع مرجع DNA وجود دارد. با توجه به عدم معناداری تفاوت کرمهای خاکی، بین جنگلهای طبیعی و دستکاشت و معنا داری این تفاوت بین سه منطقه مورد مطالعه، اینطور نتیجهگیری میشود که، وابستگی کرمهای خاکی به جنگلهای دست-کاشت بسته به ویژگیهای خاص جنگلهای دست کاشت، شرایط خاک و شیوههای مدیریتی میتواند متفاوت باشد. علاوه براین، این نتیجه میتواند نشان دهندهی آن باشد که کرمهای خاکی توانایی بالایی در سازگاری با طیف وسیعی از محیطها دارند. بطورکلی، پیشبینی میشود که در جنگلهای ثانویه که بیش از 20 سال کاشته شدهاند، جنگل زمان کافی برای ترمیم جمعیتهای خود، بهویژه کرمهای خاکی، داشته باشد. به طور کلی، مطالعهی فعالیتها و تعاملات بین کرمهای خاکی و جنگلهای دستکاشت میتواند دانش ما را درباره سلامت خاک، چرخه مواد مغذی و عملکرد اکوسیستم در این مناطق افزایش دهد و زمینه را برای مدیریت صحیح اکوسیستمهای جنگلی، بویژه جنگلهای هیرکانی که از قدمت و اهمیت بالایی برخوردار هستند، قراهم آورد.
ارزیابی زیست محیطی
فاطمه محمدیاری؛ محسن توکلی
چکیده
چکیدهمقدمه: خدمات اکوسیستم فرهنگی به عنوان یکی از اجزای خدمات اکوسیستم، مزایای نامشهود انسان از اکوسیستم-ها است که نقش اساسی در ارتقای رفاه انسان ایفا میکند. تغییرات سریع کاربری اراضی با آسیب به داراییهای اکولوژیکی در حوزه آبخیز شهر ایلام باعث کاهش ظرفیت خدمات اکوسیستم فرهنگی از جمله کیفیت زیبایی-شناختی شده است. بنابراین ارزیابی ...
بیشتر
چکیدهمقدمه: خدمات اکوسیستم فرهنگی به عنوان یکی از اجزای خدمات اکوسیستم، مزایای نامشهود انسان از اکوسیستم-ها است که نقش اساسی در ارتقای رفاه انسان ایفا میکند. تغییرات سریع کاربری اراضی با آسیب به داراییهای اکولوژیکی در حوزه آبخیز شهر ایلام باعث کاهش ظرفیت خدمات اکوسیستم فرهنگی از جمله کیفیت زیبایی-شناختی شده است. بنابراین ارزیابی عرضه خدمت اکوسیستمی زیباییشناختی که نشاندهندهی تنوعزیستی در مناطق شهری و شرایط مطلوب برای زندگی است، برای گنجاندن در برنامههای آمایشی شهر ایلام در راستای اقدامات مدیریتی مناسب امری ضروری محسوب میشود. بدین منظور در پژوهش حاضر، یک رویکرد یکپارچه برای تهیه نقشه زیباییشناختی با هدف نمایش توزیع مکانی عرضه خدمت زیباییشناختی در حوضه آبخیز شهر ایلام ارائه شده است که نتایج آن میتواند تا حد زیادی بر برنامهریزی و تصمیمگیریهای مدیریتی در مورد توسعه آینده به سمت پایداری شهری با حفظ اکوسیستمهای طبیعی تأثیر بگذارد.مواد و روشها: توزیع فضایی عرضه خدمات اکوسیستمی زیباییشناختی در حوزه آبخیز شهری ایلام با استفاده از 12 معیار بصری و اکولوژیکی، شامل: شیب، ارتفاع، ژئومرفولوژی، کاربری اراضی، ویژگیهای زیستگاه، قابلیت دید مناطق پرتنوع، قابلیت دید جادهها، قابلیت مناطق مسکونی، قابلیت دید رودخانه، قابلیت دید پارک، تیپ و تراکم پوشش گیاهی بررسی شد. برای تهیه لایههای قابلیت دید از دستور Viewshed در نرمافزار TerrSet Idrisi استفاده شد. سپس لایههای ورودی با استفاده از توابع عضویت فازی و با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی در سامانه ArcGIS10.8 ادغام شدند. در بین روشهای تصمیمگیری چند معیاره، از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) برای اولویتبندی معیارها استفاده شد.نتایج: بر اساس نتایج فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و با توجه به نتایج کارشناسان در بین معیارهای ورودی، قابلیت دید رودخانه، تیپ گیاهی و قابلیت دید نقاط پرتنوع به ترتیب با مقادیر 14/0، 127/0 و 116/0 بیشترین وزن را به خود اختصاص دادند. از طرف دیگر کمترین اهمیت و وزن در معیار قابلیت دید جادهها مشاهده شد. بر اساس نقشه نهایی کیفیت زیبایی شناختی، بهترین کیفیت این خدمت در قسمتهایی از شمال، شرق، جنوب شرقی و غرب حوضه آبخیز شهر ایلام است که این مکانها دارای بهترین قابلیت دید رودخانه، قابلیت دید مناطق پرتنوع، ارتفاع زیاد تا متوسط و با پوشش غالب جنگلی هستند. بحثنتایج این مطالعه نشان داد که مناطق با پوشش جنگلی و مناطق با کاربریهای انسانی به ترتیب بالاترین و پایینترین ظرفیت این خدمت در منطقه مورد مطالعه را دارند که حاکی از اهمیت کاربریهای سبز طبیعی نسبت به کاربریهای مصنوعی و انسانساخت در ارائه خدمت زیباییشناختی است. این نتایج نشان میدهد که ظرفیت اکوسیستم حوضه آبخیز شهر ایلام در ارائه خدمت زیباییشناختی در مکانهای مختلف متغیر است و تحت تأثیر عوامل مختلفی بهویژه تغییرات توپوگرافی و الگوی کاربری اراضی است. از این رو، جلوگیری از تغییر کاربری اراضی یک عامل مهم برای حفظ خدمات اکوسیستم است. زیرا تغییرات کاربری اراضی بر ظرفیت اکوسیستم برای تولید کالا و خدمات تأثیر میگذارد. همچنین نتایج این پژوهش با ارائه الگوی توزیع فضایی پتانسیل خدمت زیباییشناختی میتواند برای تصمیمگیران، مدیران و برنامهریزان شهری به منظور پایش و حفاظت از ارزشهای زیباییشناختی و اتخاذ استراتژی-ها و برنامهریزیهای مدیریت منظر شهری در سیمای سرزمین منطقه مورد مطالعه مهم و مفید باشد.
محیط زیست دریایی
مهران لقمانی؛ محمد منصور توتونی؛ مصطفی بهره بر
چکیده
مقدمه :کیتونها از نرمتنانی دریایی، اکثراً چرنده، مقاوم به شرایط جزرومدی و غالباً ساکن در شکاف تختهسنگها هستند. دریای عمان در جنوب شرقی ایران و شمالغربی اقیانوس هند و به شدت تحت تأثیر بادهای موسمی اقیانوس هند [مانسون] قرار دارد.کرانههای شمالی دریایعمان که سواحل مکران نامیده میشود، دارای پهنای وسیع همراه با تنوع زیستی ...
بیشتر
مقدمه :کیتونها از نرمتنانی دریایی، اکثراً چرنده، مقاوم به شرایط جزرومدی و غالباً ساکن در شکاف تختهسنگها هستند. دریای عمان در جنوب شرقی ایران و شمالغربی اقیانوس هند و به شدت تحت تأثیر بادهای موسمی اقیانوس هند [مانسون] قرار دارد.کرانههای شمالی دریایعمان که سواحل مکران نامیده میشود، دارای پهنای وسیع همراه با تنوع زیستی بالا با جاذبههای گردشگری فراوانی است. همچنین وجود بندر ترانزیتی بزرگ چابهار اهمیت خاصی به سواحل مکران بخشیده است دریای مکران به علت وقوع فرایند مانسون دارای تنوع غنی از انواع گونههای دریازی از جمله، نرمتنان است. هدف تحقیق حاضر، بررسی تراکم و پراکنش کیتون Acanthopleura vaillantii در سواحل پزم، کنارک، تیس، کلبه غواصی، دریای بزرگ و رمین در زمستان 1398و تابستان 1399 بوده است. مواد و روشها : در این مطالعه، با استفاده از کوادرات یک در یک متر مربع، تراکم و پراکنش A. vaillantii در ترانسکتهای عمود بر دریا و در منطقه جزرومدی شش ایستگاه در سواحل پزم، کنارک، تیس، کلبه غواصی، دریای بزرگ و رمین بررسی شد. تعدادی از نمونهها در هر ایستگاه جهت اندازه گیری پارامترهای زیستی از قبیل طول، وزنتر کل، وزنتر بافت نرم، درصد رطوبت بافت و درصد وزن خشک جمعآوری و به آزمایشگاه منتقل گردید. در هر ایستگاه فاکتورهای فیزیکی شیمیایی آب (دما،شوری و اسیدیته) بهوسیله دستگاه مولتی متر WTW ثبت گردید.نتایج: بررسیها نشانداد که بیشترین میانگین تراکم در زمستان، در ایستگاه رمین و معادل 46/1 ± 27/11 فرد بر متر مربع بوده است. درمجموع، ایستگاه رمین در زمستان و تابستان دارای بیشترین میانگین تراکم با 67/2± 15/19 فرد بر مترمربع بود. همچنین، کمترین میانگین تراکم مربوط به ایستگاه کلبه غواصی در تابستان و ترانسکت اول بخش پایین جزر -ومدی بوده که به دلیل وجود بستر ماسهای نمونهای ثبت نشد. درمجموع، در ایستگاه کلبه غواصی میانگین تراکم برای دو فصل، 26/0±85/0 فرد بر مترمربع کمترین میزان بود. آزمون آماری اختلاف معنیداری را بین ایستگاهها نشانداد (05/0P<). بررسی پارامترهای زیستی نشان داد که در ایستگاه تیس، به ترتیب در زمستان و تابستان بیشترین میانگین طول 25/4±56/53 و 53/4± 2/58 میلیمتر، وزن 43/7±19/23 و 51/8± 22/28 گرم و در ایستگاه کلبه غواصی برای زمستان کمترین میانگین طول 14/2± 32 میلیمتر و وزن 85/0±99/2 گرم بود. در ایستگاه دریای بزرگ، در تابستان کمترین میانگین طول و وزن به ترتیب21/4±44/43 میلیمتر و 89/4± 53/16 گرم بوده است. بحث : به نظر میرسد که کیتونها در زیستگاههای صخرهای یافت میشوند و در صورت وجود حوضچه در صخرههای ساحلی (مانند ایستگاههای رمین و دریای بزرگ)، ضربه شدید امواج مانعی برای پراکنش آنها نخواهد بود و باعث نفوذ بیشتر آنها به سمت منطقه بالای جزر و مدی خواهد شد.. زیرا، برخورد شدید امواج به صخرههای ساحلی، منطقه پاشش ساحلی را در منطقه جزر و مدی گستردهتر کرده بود. طبق نتایج سایر محققین ایستگاه تیس از تنوع زیستی بالایی برخوردار می باشد ولی نتایج مطالعه حاضر نشان داد که در این ایستگاه، نمونههای A. vaillantii علی رغم تراکم کمتر (احتمالا به دلیل رقابت) دارای وزن و طول بیشتری بودند. همچنین، در شکاف صخرهها و استخرهای جزرومدی با پوشش جلبکی و دمای 22 تا 26 درجه سانتیگراد، تراکم و پراکنش بیشتری وجود داشت.
حقوق محیط زیست
ساجده صفیخوانی؛ ارشک حلیساز
چکیده
بررسی علّت شکست سیاستهای محیطزیستی حکومتها، مستلزم شناخت روند تکاملی حاکمیّت محیطزیستی است. Ioris (2014) با تمرکز بر رویکردی فلسفی-سیاسی نشان میدهد که در طول سدهی گذشته سه مدل حاکمیّت محیطزیستی در کشورهای غربی به اجرا گذاشته شدهاست که تحت تأثیر نظریّههای سیاسی هابز، کانت و هگل قرار دارند و نمایندهی سه تغییر و واکنش متفاوت ...
بیشتر
بررسی علّت شکست سیاستهای محیطزیستی حکومتها، مستلزم شناخت روند تکاملی حاکمیّت محیطزیستی است. Ioris (2014) با تمرکز بر رویکردی فلسفی-سیاسی نشان میدهد که در طول سدهی گذشته سه مدل حاکمیّت محیطزیستی در کشورهای غربی به اجرا گذاشته شدهاست که تحت تأثیر نظریّههای سیاسی هابز، کانت و هگل قرار دارند و نمایندهی سه تغییر و واکنش متفاوت به مسائل و مشکلات محیطزیستی هستند. روند اضمحلال محیطزیست، اصلاحات قانونی و نهادی در ایران آشکار میکند که حاکمیّت محیطزیستی در ایران نیز روند تکاملی دارد. لذا این سؤال مطرح میشود که آیا روند تکاملی حاکمیّت محیطزیستی کشورهای غربی قابلیّت تطبیق با شرایط ایران را دارد؟ بنابراین، این پژوهش با تمرکز بر نظریّهی Ioris (2014) و استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی روند تکاملی حاکمیّت محیطزیستی ایران را بررسی میکند. بررسی ادبیات اجبار و غیراجبار در قوانین و مقرّرات محیطزیستی نشان میدهد که نهادهای قانونگذار برای حفاظت از محیطزیست بر اِعمال سیاست اجبار تمرکز دارند. علیرغم اینکه غالبیّت ادبیات اجبار در قانون راجع به جنگلها (1321) تا قانون حفاظت از خاک (1398) نشان از حاکمیّت اندیشهی هابز در حقوق محیطزیستی ایران دارد امّا ظرفیّتسازیهای نهادی برای حلّ مشکلات محیطزیستی و منابع آب نشان میدهد که آنچه که در عمل در مدل حاکمیّت محیطزیستی ایران رخ دادهاست برای تشکیل نوع خاصی از حاکمیّت محیطزیستی است. در واقع، بارزترین ویژگیهای مدل حاکمیّت محیطزیستی قرارداد-محور (ارزیابی اثرات محیطزیستی) و دوران گذر (توسعهی پایدار) بهطور همزمان در دولت سازندگی (سال 1373) وارد حقوق محیطزیستی ایران شدند. علاوه بر این، حکومت در ایران بدون بسترسازی برای ورود به مدل حاکمیّت محیطزیستی هگلی، رویکردهای منعطفتری را وارد قوانین و مقرّرات منابع آب کرده است. مانند افزایش سهم مشارکت بخش خصوصی در سطوح سهگانهی حکمرانی، تقویّت ظرفیّتهای قانونی شکلگیری ابزارهای بازار-مبنا مانند بانک آب در پیشنویس لایحهی قانون آب، معرفی ابزارهای سیاستی خدمات اکوسیستم و پرداخت بهای خدمات برای حلّ مشکلات منابع آب در مقیاس حوزههای آبخیز. بنابراین میتوان بیان کرد که چارچوبهای مدل حاکمیّت محیطزیستی منعطف در کشور ایران نیز ظاهر شدهاست امّا با این تفاوت که روند تکاملی مدل حاکمیّت محیطزیستی کشور ایران مطابق با کشورهای غربی نیست. بهعبارتی، حکومت در ایران بهدنبال پیادهسازی حاکمیّت محیطزیستی است که حاصل ترکیب جریمههای حاکمیّت قرارداد-محور با مشوّقهای اقتصادی مبتنی بر تعاملات بازاری مدل حاکمیّت محیطزیستی هگلی است. لذا اقدام به ترکیب عناصر مدل حاکمیّت محیطزیستی قرارداد-محور با عناصر حاکمیّت محیطزیست دوران گذر و مدل حاکمیّت محیطزیستی هگلی کردهاست. بهعبارتی در زمانی که قواعد حاکمیّت محیطزیستی قرارداد-محور (بهویژه سیاست اجبار) مبنای کار حکومت در مدیریّت محیطزیست و منابع طبیعی کشور ایران است، ادبیات سبز و توسعهی پایدار نیز وارد سیاستها و قوانین محیطزیستی میشوند. باید توجّه داشت که تمرکز بر چارچوبهای مدل حاکمیّت محیطزیستی قرارداد-محور و مدل حاکمیّت محیطزیستی منعطف توان حل مسائل و مشکلات محیطزیستی ایران را ندارد، بنابراین لازم است اقدام به طراحی چارچوبهای یک مدل حاکمیّت محیطزیستی بومی برای کشور ایران کرد که بر مشارکت گروههای محلی تمرکز دارد. استفاده از چارچوبهای این مدل حاکمیّت محیطزیستی پیشنهاد شده باعث کاهش نابرابریهای اجتماعی در حوزههای آبخیز و ایجاد توازن و نظم بین منافع مردم در مقیاس حوزههای آبخیز کوچک و سیاستهای کلان در مقیاس حوزههای آبخیز اصلی میشود.